کافه چپ دست
لبخند بزن......این بار به خاطر من...باشه..
گاهی اوقات دلم برای خودم تنگ میشه،دلم برای خودم میسوزه... گاهی اوقات خیلی خودمو محکوم میکنم،انگار همه ی بدی های دنیا تقصیر منه... گاهی اوقات خودمو دعوا میکنم که چرا انقدر خودتو ناراحت میکنی؟ گاهی اوقات دلم میخواد خودمو بغل کنم... بوسش کنم... براش لالایی بخونم... اشکاشو پاک کنم و بگم غصه نخور خودم جان... درست میشه عزیزم... همه چی درست میشه... درستم نشد به درک به جهنم... که چی حالا انقدر غمبرک زدی هی خودتو واسه من لوس میکنی؟ پاشو بابا افسرده ی بدبخت کم مونده خودتو دار بزنی... بمیری راحت شم از دستت... تموم میشه... بالاخره تموم میشه و میگذره... به صلیب هم اگر کشیده شدی مسیح باش نه مترسک سر جالیز... هی خودم جان: آرام بخواب... همیشه نگرانم که... نکنه یه وخت کابوس ببینی بخوای پا شی نتونی...
نظرات شما عزیزان:
100bar goftam pato0o nazar tu in kara
beshin kharbozato tamum kon
ah
hame chi doroste gollam
negaran nabash